**جنگ نرم**

**جنگ نرم**
نویسندگان

۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۸
تیر

شب قدر، گاه رویش جوانه‌های الغوث الغوث بر عرصه لب‌های تائب است.

شب قدر، بهترین منزلگاه نیایش‌گران سرسپرده به مهر حق است.

شب قدر، بهترین گاه آرایش صحیفه دل مؤمنان به زیور ذکر خداست.

شب قدر، فاصله مُلک و ملکوت را به حداقل ممکن می‌رساند.


لیله القدر ....

و ما ادراک لیله القدر...

"التماس دعای فراوان"




  • میراث دار آسمان
۱۶
تیر





خاک باش؛

علی ابوتراب است....

---------------------------

شهادت مظلومانه امیرالمومنین امام علی (ع) تسلیت باد.

  • میراث دار آسمان
۰۴
تیر



چشم در راهیم اما قاصدی در راه نیست

جمعه هم آمد ولی آن جمعه دلخواه نیست

ما کجا و نورباران شب دریا کجا

قطره در خواب و خیالِ جذر و مد ماه نیست



العالم بانتظارک یا مهدی

یا نور عین الزهراء(س)...

  • میراث دار آسمان
۰۴
تیر



 به انتظار نشستن ، اشتباه ترین کاراست؛

منتظر واقعی می ایستد و راه را هموار می کند...


بیایید به انتظار مهدی موعود ننشینیم...

بلکه برای آمدنش بایستیم

یا مهدی(عج)

  • میراث دار آسمان
۰۴
تیر


کوچه های شهر ما ویران نمی ماند عزیز

کار و بار عشق بی سامان نمی ماند عزیز

یک نفر فردا زمین را نور باران می کند

مهدی ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز...



"اللهم عجل لولیک الفرج"

  • میراث دار آسمان
۰۴
تیر



ای اف به این زمانه و ای اف به روزگار

تا کی شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار

تقویمها نبود تو را ناله میکنند

در سالهای ساکت و بی روح و مرگبار . . .

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان

:"(
  • میراث دار آسمان
۰۴
تیر


رهبر معظم انقلاب:

انتظار فرج یعنی انسان در هر وضعی که هست به آن قانع نباشد و

بخواهد به وضع بهتر دست پیدا کند.

  • میراث دار آسمان
۰۴
تیر






 70 سال عبادت یک شب به باد میره...



گاهی آدم ها در اوج ، هوس سقوط می کنند...
ای کاش سقوطشان فقط دامنگیر خودشان بود....
سقوط را انتخاب می کنند و طعم "از اوج عزت به حضیض ذلت کشیده شدن "را به همه اطرافیانشان می چشانند...

هوس و طمع و شهوت ، همه پرتگاه های انسانیت اند.

 و بعد از سقوط است که باب توجیه باز می شود...

-من مجبور بودم

-هرکس جای من بود همان کار را می کرد

-تقصیر دیگریست که مرا در این تنگنا قرار داد و مرا مجبور به این انتخاب کرد

-کارم درست بود

ولی قلبش به او شهادت می دهد که خطا رفته است.ندای وجدان و التماس های عقل اش را به یاد می آورد در بزنگاه تصمیم گیری ،دو راهی عقل و وسوسه ؛

که: ((نکن پشیمان می شوی)) 

اما فریاد بلند کرد تا صدای وجدانش شنیده نشود.

غافل از اینکه هرچه بلند تر فریاد می زد ندا محکم تر در قلبش می پیچید.

و چنان رفتار کرد که گویی صدایی نمی شنود...

.

.

.

در منجلاب تباهی فرو رفت.

.

.

.

و حالا پشیمانی سودی ندارد....

آبی است که ریخته و آبرویی است که رفته...

شاید تنها کسی که اورا می بخشد خدایش باشد

و تا آخر عمر بماند با عذاب حق الناسی که بر گردن خویش انداخته...

با آبرو و  اعتباری چند ده ساله که در خیابان بن بست گناه ،در سطل زباله  کنار خیابان ریخت و به راهش ادامه داد...


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا....


متن از میراث دار آسمان

  • میراث دار آسمان